خستهام.خسته.همدمی نمیخواهم ،همراهی نه. نه میخواهم برای کسی درد دل کنم نه میخواهم درد دل کسی را بشنوم. آدمها آنقدر در خود فرو رفتهاند که دلداریهایشان هم ازخودخواهی است. نمیخواهم کسی مرا دلداری بدهد. کسی اصلا چه میداند درد من چیست. کسی اصلا چه میداند درد چیست. مینشیند روبرویت با چشمانی که آرام میخندند خیره میشود به تو و به حرفهایت گوش میدهد و هر از چندگاهی سری تکان میدهد که یعنی میفهمد چه میگویی؛ دستت را هم شاید بگیرد اشکت راهم شاید پاک کند . همه اینها را برای آن انجام میدهد که تو بگویی « چه خوب میفهمد! » که بگویی « چه آدم مهربانی!». میخواهم در خلا ادامه پیدا کنم در جایی که نیست یا اگر هست فقط زادهی توهم من است و کسی در آن شریک نیست.
ماه تنها
سهشنبه 3 خردادماه سال 1384 ساعت 03:31 ب.ظ
سلام
موفق باشی.
شعر فوق العاده زیبائی بود
وبلاگ قشنگی داری
موفق باشی
سلام
دردهایی است برای نگفتن
موفق باشی
سلام
شعر زیبایی بود. اما چرا اینقدر ناامید؟ تا شفایق هست زندگی باید کرد.
با من مکاتبه کنید. دوست دارم با شما بیشتر آشنا شوم.
موفق باشید.